دیدار با اشتباهات

دیدار با اشتباهات

آیا شما تا به حال با اشتباهات خود دیدار داشته‌اید؟

اشتباه چراغی است که راه را برای آینده روشن می‌کند؛ پس بهتر است هر از چندی با آن‌ها دیدار داشته باشیم.

فکرش را بکنید؛ اشتباهاتمان را ببینیم؛ بدون پلک زدن توی چشم‌هایش خیره شویم و با او به گفتگو بنشینیم؛ چه صحنه‌ی جالبی.

اشتباه می‌تواند انواع و اقسام مختلفی داشته باشد؛ اشتباه می‌تواند از جنس کسب و کار باشد؛ یا از جنس ارتباطات؛ یا از جنس تحصیلات و …

دیدار با اشتباهات چه سودی برای ما دارد؟

شاید بپرسید این که آدم‌ها اشتباهاتشان را ببینند چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟

این که کسی اشتباهات دیگری را ببیند ممکن است هیچ سودی نداشته باشد؛ یا بهتر است بگویم اگر هم سودی داشته باشد؛ در برابر سودی که دیدن اشتباهات خودمان برای ما دارد؛ هیچ است.

دیدن اشتباهات خودمان می‌تواند مصمم‌مان کند که بدون تکرار آن اشتباه راه را ادامه دهیم. همانطور که مخترع بزرگ ادیسون گفت: من هزار بار شکست نخوردم؛ بلکه هزار راه پیدا کردم که به نتیجه‌ای که من دنبالش بودم ختم نمی‌شد.

دیدن اشتباهات یعنی پذیرش صد در صد مسؤلیت یک کار.

فرض کنید من طی اشتباهی پسورد کامپیوترم را در اختیار کسی قرار دادم که او را به درستی نمی‌شناختم و حالا تمام اطلاعات مهم و محرمانه‌ی من در اختیار آن فرد قرار گرفته؛ خب دیدن این اشتباه چه کمکی به من می‌کند؟ شاید فکر کنید فقط می‌تواند باعث شود من خودم را سرزنش کنم و آن فرد سوء استفاده‌گر را لعن و نفرین.

اما واقعیت این است که دیدن این اشتباه می‌تواند من را روی خط درست تعادل نگه دارد؛ پذیرش این اشتباه به این معنی است که در این ماجرا هیچ کس به اندازه‌ی خودم مسؤل نیست.

اشتباه برای بار اول که اتفاق می‌افتد؛ فقط اشتباه است ولی اگر آن اشتباه دوباره تکرار شود دیگر یک اشتباه نخواهد بود؛ بلکه انتخاب من برای آن موضوع بوده است.

یعنی من با علم به این‌که این مسیر به چاه ختم می‌شود بازهم همان راه را انتخاب کردم.

پس دیدار با اشتباهات را جدی بگیریم. حتی اشتباه کوچکی که ممکن است سال‌ها از وقوع آن گذشته باشد.

گاهی پیش می‌آید که وسیله‌ای یا لباسی را می‌خریم که در واقع هیچ احتیاجی به آن نداریم؛ این یک اشتباه است؛ اشتباه دوم این است که دلیل می‌تراشیم تا به دیگران ثابت کنیم که اشتباه نکرده‌ایم؛ و اشتباه سوم که از همه بدتر است این است که با این که می‌دانیم که ته دلمان از وسیله یا لباسی که خریده‌ایم راضی نیست؛ باز با سماجت تمام اقدام به گول زدن خودمان می‌کنیم و اصطلاحاً سر خودمان را شیره می‌مالیم.

آیا دیدن اشتباهات خودمان باعث ضعف اعتماد به نفس می‌شود؟

در پاسخ به این سؤال باید بگویم هم بله و هم نه.

منظورم این نیست که دیدار با اشتباهات هم باعث ضعف اعتماد به نفس می‌شود و هم تقویت آن.

این موضوع برای افراد مختلف؛ متفاوت است.

وقتی با اشتباهاتمان دیدار می‌کنیم دو راه داریم؛

۱ – این‌که سرخورده شویم و خود ناتوان پنداری پیدا کینیم.

۲ – یا این‌که با اطمینان از این‌که امکان ندارد دوباره این اشتباه را تکرار کنیم؛ راه درست ماجرا را پیدا کنیم؛ حالا پیدا کردن این راه درست هرچقدر که می‌خواهد طول بکشد.

می‌بینید باز هم این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم. با انتخاب راه دوم و پیدا کردن درست‌ترین راه ممکن؛ نه تنها اعتماد به نفس‌مان ضغیف نمی‌شود؛ بلکه به خاطر این‌که از پس شکست‌ها و به تنیجه نرسیدن‌ها و اشتباهات؛ بلأخره پیدایش کردیم؛ احساس قدرت هم می‌کنیم.

دیدار با اشتباهات کمکمان می‌کند روی مقصد و هدفمان تمرکز کنیم. برای همین است که می‌گویم اشتباه چراغی است که راه آینده را روشن‌تر می‌کند.

اگر تمام هفت میلیارد آدم کره‌ی زمین را یک‌جا جمع کنند و بپرسند چه کسی تا به حال هیچ اشتباهی نکرده است؟ و تمام حاضرین بدانند که هر کس دروغ بگوید مثل پینوکیو دماغش دراز می‌شود؛ مطمئن باشید هیچ کس پاسخ مثبت نخواهد داد.

همانطور که حتماً شما هم شنیده‌اید به جز افراد معصوم؛ هیچ آدمی وجود ندارد که هیچ اشتباهی نکرده باشد.

اشتباه نشانه‌ی رشد

اشتباه یعنی این‌که ما در حال حرکت هستیم. کسی که حرکتی نمی‌کند؛ خب معلوم است که اشتباهی هم نکند؛ اما چنین فردی بدون این‌که متوجه باشد بزرگترین اشتباه را مرتکب می‌شود؛ اشتباه او حرکت نکردن است.

طبیعت ما انسان‌ها همین است که اصلاح اشتباهات خودمان را به تکامل نزدیک و نزدیک‌تر می‌کنیم.

یکی از شایع‌ترین دام‌ها

یکی از شایع‌ترین دام‌ها که سر راه حرکت کردن ما ( منظور از حرکت؛ حرکت در مسیر رشد است. )؛ قرار دارد؛ این است که می‌گوییم وقتی همه چیز درست شد شروع می‌کنم؛ در حالی که تا شروع نکنیم هیچ چیز درست نخواهد شد.

شاید شما هم این جملات را زیاد شنیده باشید؛ من خودم زمانی از جمله کسانی بودم که همیشه یکی دوتا از این جمله‌ها بر زبانم جاری بود؛ جملاتی مثل

از شنبه قراره شروع کنم

الان که اسفندماهه ان‌شاا… از اول سال

ساعت هشت و یازده دقیقه است از هشت و نیم شروع می‌کنم

بله درباره‌ی کمالگرایی حرف می‌زنم.

حالا کمالگرایی چه ربطی به اشتباهات دارد؟

ممکن است بعضی فکر کنند چون احتمال اشتباه در کار آن‌ها هست؛ نباید کار را شروع کنند و باید آنقدر صبر کنند تا قدرت؛ علم و پول کافی داشته باشند و بعد کاری را شروع کنند. درست مثل من که زمانی همچین طرز تفکری داشتم.

ترس از این‌که اگر اشتباه کنم چه خواهد شد؟ مثل خوره به جان آدم می‌افتد و آدم را در اولین گامش سست می‌کند.

بزرگی گفته است از اشتباه کردن نترسید از این‌که از اشتباهات درس نگیرید بترسید.

آدمی در دیدار با مشکلات و اشتباهات خودش بزرگ می‌شود؛ پخته می‌شود؛ همین اشتباهات و دیدار با آن‌ها؛ درس گرفتن از آن‌ها و اصلاح همین اشتباهات است که باعث می‌شود کسی در حوزه‌ای خاص با تجربه باشد و امکان خطا و اشتباه در او کمتر از دیگران باشد.

وقتی کسی کمتر از دیگران اشتباه می‌کند؛ معنی‌اش این نیست که او هیچ وقت از ابتدا اشتباه نکرده است؛ بلکه معنی‌اش این است که او زودتر از دیگران شروع به اشتباه کردن کرده است.

اشتباهات ما را درست سر جای خودمان قرر می‌دهد؛ همان جایی که باید باشیم؛ به شرط این‌که آن‌ها را خوب ببنیم؛ از آن‌ها درس بگیریم و در جهت اصلاحشان بکوشیم.

دیدار با اشتباهات یکی از سخت‌ترین دیدارهای ما با خودمان است؛ چون باید بپذیریم که ما مسؤل آن‌ها هستیم و نه هیچ کس دیگر.

بعد از پیدا شدن هر مشکلی اولین کاری که معمولاً می‌کنیم این است که دنبال مقصر ماجرا می‌‌گردیم و همه را مقصر می‌دانیم الا خودمان.

دیدار با مشکلات است که به ما می‌آموزد با پیدا شدن مشکلات و اشتباهات صبوری کنیم و خویشتن‌داری.

2 دیدگاه دربارهٔ «دیدار با اشتباهات»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا