این مطلب فاقد ارزش علمی است

 این مطلب فاقد ارزش علمی است….

مادر نوشته بود

از روزی که سلاحم را زمین گذاشتم و آغوشم را برای فرزندم گشودم، از روزی که دست از جنگیدن با زمین و زمان برداشتم، از روزی که فرزندم را دیدم که با آن‌ چشم‌های براق و روشنش گاهی از ورای اوتیسم ظاهر می‌شود و دستی برایم تکان می‌دهد، طعم گس تفاوت جای خودش را به طعم مثل عسل، شیرین مادرانگیم داد.

 

کودکم هر چقدر هم که متفاوت باشد، هویت من مادر او بودن است، روزی را می‌بینم که  بدون این‌که او حساسیتی نشان دهد، می‌توانم او را در آغوش بکشم و به او بگویم که عاشقش هستم. و بگویم که مادر او بودن را دوست دارم.

 

من آنقدر قدرت دارم که حتی می‌توانم منتظر عکس‌العمل او نمانم، می‌توانم تمام عشقم را روی سر و صورت او بپاشم و انتظار نداشته باشم که او حتی ذره‌ای از آن عشق را به من بازگرداند” این فقط یکی از معجزه‌های مادر بودن است.

 

این سفر انتخاب من و او نبوده است، کوره راه‌هایش را نمی‌شناسم، نا آشنایی کمی می‌ترساندم، مثل وقتی که برق می‌رود و همه جا در تاریکی فرو می‌رود، راستی حالا که حرف از رفتن برق شد یادم آمد که من چند شب پیش خواب دیدم که برق‌ها رفته و یک تاریکی که انگار تمام نشدنی است دنیا را گرفته، داشتم از ترس سکته می‌کردم که همین پسرم به دادم رسید و از اعماق تاریکی‌ها جلو آمد و سرم را در آغوشش گرفت و گفت نترس مامان من مواظبتم.

 

وقتی بیدار شدم هنوز نیمه شب بود به اتاقش رفتم و دیدم طبق معمول توی خواب زیاد تکان می‌خورد و همان چند ساعتی را که هم می‌خوابد، خواب ناآرامی دارد.

آنقدر کنار تختش ماندم و اشک ریختم تا شب از رو رفت و صبح پرتوهای طلایی‌اش را به دنیا پاشید.

 

وقتی پسرم از خواب بیدار شد من مرد کوچکی را در کنار خود داشتم که می‌توانست تکیه‌گاه مادر باشد، می‌توانست دنیای جدیدی را برایم بسازد که من با مشغولیت به این دنیا از بند زندگی برای نگاه دیگران رها شوم.

 

با تمام تلاشی که برای او می‌کنم” گاهی احساس می‌کنم باید رهایش کنم تا به جزیره‌ی تنهایی خودش برود و مدتی را در آنجا بگذراند و دوباره برگردد” حتی اگر برگشتنش به اندازه‌ی یک نگاه سرد و گذرا به من باشد برای من قابل قبول است” با این نگاه انگار می‌خواهد به من بگوید:‌مادر من اینجا هستم و حضور تو را در زندگیم درک می‌کنم. می‌خواهد بگوید من به کمکت نیاز دارم” لطفا تسلیم من نشو و ادامه بده.

 

 

 

شما اگر مادر یک کودک اوتیسم بودید چه خواسته‌هایی داشتید؟

برایم در کامنت‌ها بنویسید.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا